درباره ناکارآمدی کار دانشگاه ها صحبت های زیادی شده است. یکی از مهمترین شاخصهای اثر بخشی یا ناکارآمدی یک موسسه آموزشی تقاضای فارغ التحصیلان آن است که در اشتغال بیان می شود. از این منظر می توان اوضاع را فاجعه بار خواند: تعداد افراد بیشتری وجود دارد که پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ، در رشته تخصصی خود به کار نمی روند.
این وضعیت ممکن است عجیب به نظر برسد: به مدت 5 سال فرد وقت ، تلاش و گاهی پول صرف تحصیل می کند - و همه اینها بی فایده است. متأسفانه دلایل زیادی وجود دارد که می تواند منجر به این امر شود.
استخدام
امتناع از کار در یک تخصص همیشه داوطلبانه نیست - بسیاری از فارغ التحصیلان قادر به یافتن کار در حرفه خود نیستند. مدت هاست که دانشگاه ها سیستم توزیع را کنار گذاشته اند. او تا حدی آزادی فارغ التحصیلان را نقض کرد ، اما با این وجود اشتغال در این تخصص را تضمین کرد. اکنون فارغ التحصیلان باید مشکل یافتن شغل را به تنهایی حل کنند.
سخت ترین کار یافتن شغل در تخصص هایی است که "معتبر" شناخته می شوند. با توجه به اصل "تقاضا باعث عرضه می شود" ، دانشگاه ها در حال افزایش ثبت نام برای این تخصص ها هستند ، در نتیجه ، تعداد فارغ التحصیلان به طور قابل توجهی بیش از تقاضا در بازار کار است و بسیاری از متخصصان جوان همچنان "بیش از حد" هستند. اولین کسانی که با این مسئله روبرو شدند فارغ التحصیلان دانشکده های حقوق و اقتصاد بودند.
امتناع داوطلبانه از کار در یک تخصص
حتی یک فرد بالغ و باتجربه نیز همیشه توانایی ها و توانایی های آنها را به طور عینی ارزیابی نمی کند ، چه می توانیم در مورد یک پسر 17 ساله بگوییم. یک شخص می تواند از هر حرفه ای گیر بیفتد ، وارد دانشگاه مناسب شود و سپس درک کند که این حرفه او نیست. بعضی از دانشجویان فقط در عمل تصویری تصویری از کارهای آینده خود می یابند ، اتفاقی که در آخرین دوره ها در "کشش خانه" می افتد ، در حالی که حیف است دانشگاه را بدون پایان کار ترک کنید.
در برخی موارد ، شخصی وارد دانشگاه می شود که از قبل می داند که در تخصص خود کار نخواهد کرد. یک دانشجوی ورودی - دانش آموز دیروز - از نظر مالی به والدین خود وابسته است و مجبور به اطاعت از الزامات آنها می شود و آنها اغلب نه به میل خود ، بلکه با اصرار والدین خود وارد دانشگاه می شوند. حتی اگر چنین شخصی ، پس از فارغ التحصیلی ، شغلی را پیدا کند که دوست ندارد (همچنین با اصرار پدر یا مادرش) ، مدت طولانی در آنجا نمی ماند.
برخی از متقاضیان ، در مورد آینده خود فکر می کنند ، در ابتدا این سوال را نادرست مطرح می کنند: "نه اینکه چه کسی کار کند" ، بلکه "کجا برویم" خصوصاً غالباً مردان جوان اینگونه استدلال می كنند ، كه برای آنها تحصیل در دانشگاه راهی است برای پرهیز از خدمت در ارتش. با این حال ، دختران همچنین می توانند برای ورود به "جایی" تلاش کنند ، زیرا "همه وارد می شوند". با این رویکرد ، فرد دانشگاه و دانشکده را در جایی انتخاب می کند که ورود به آن راحت تر باشد ، جایی که رقابت کمتری وجود دارد - و این همیشه تخصصی نیست که وی واقعاً قادر به کار در آن باشد. چنین دانشجویی می تواند در یک دانشگاه آموزشی تحصیل کند ، از قبل می داند که نمی تواند معلم شود یا نمی خواهد.
دلایل زیادی وجود دارد ، اما نتیجه یک نتیجه است: هدر رفتن تلاش ، وقت و پول (شخصی یا دولتی).