یک کارگر وظیفه شناس بسیار مورد توجه یک کارفرمای آینده نگر قرار می گیرد. شاید حتی بیش از استعدادهای درخشان ، خلاق یا فوق العاده حرفه ای. یک کارفرمای باهوش می فهمد: شخصی که مسئولیت شغل خود را بر عهده دارد ، که آن را نه از زمان به زمان ، بلکه از روز به روز با کارآیی و سخت کوشی انجام می دهد - این همان بنیادی است که هر شغلی بر اساس آن بنا شده است.
مسئولیت های عملکردی
نگرش وظیفه شناسانه به کار اساساً به این دلیل تعیین می شود که آیا شخص مسئولیت وظایف شغلی خود را بر عهده دارد ، چقدر به طور شایسته و حرفه ای آنها را انجام می دهد. بنابراین ، لازم است تمام ظرافت ها و ظرایف شرح وظیفه خود را به طور کامل مطالعه کنید ، دریابید که چه وظایفی را باید در موقعیت خود انجام دهید و اطمینان حاصل کنید که هر نقطه به طور دقیق و بدون اشتباه ، سو m تفاهم و سوerstand تفاهم مشاهده شده است.
اما نباید خود را به این محدود کنید. اگرچه سخنی در مورد مجازات ابتکار عمل وجود دارد ، اما کارفرما ، به عنوان یک قاعده ، بیش از حد از کارکنانی که تحت هیچ شرایطی نمی خواهند کاری خارج از محدوده وظایف فوری خود انجام دهند ، طرفداری نمی کند.
یک کارمند وظیفه شناس نه تنها با کمال میل به چنین درخواست هایی از مافوق خود پاسخ می دهد ، بلکه به این فکر می کند که چگونه کار خود را کارآمدتر کند. پیشنهادات برای بهبود "گردش کار" ، اگر به اندازه کافی تفکر و توجیه شود ، از نظر روسا بی بهره نخواهد ماند و مدیر دلیلی برای تجلیل از کارمندی که با ابتکار عمل به موقع و مفید ارائه شده است ، خواهد داشت.
انضباط کار
تصور اینکه کارگر وظیفه شناس باشید بدون رعایت انضباط ابتدایی کار غیرقابل تصور است. البته شرایط به طرق مختلفی پیش می روند ، اما آیا افراد زیادی هستند که اگر چنین فرصتی داشته اند ، هرگز به خود اجازه نداده اند بدون دلیل موجه دیر بیایند یا از کار در امور شخصی مرخصی بگیرند؟
برای یک کارگر وظیفه شناس ، چنین "زیاده خواهی" غیر قابل قبول است. هر اتفاقی که در زندگی او می افتد ، باید در محل کار خود به موقع حاضر شود و آن را زودتر از ساعت تعیین شده ترک کند ، قوانین رفتاری و قانون لباس را که در سازمان خود به تصویب رسیده است ، رعایت کند ، و البته اجازه نقض نظم و انضباط دیگر را ندهد.
اجرای این امر آسان نیست ، خصوصاً اگر سازمان نسبتاً رعایت نظم و انضباط کار را به طور کلی نگرفته باشد. اما قابل اطمینان تر ، مسئول تر و با ثبات تر ، در چشمان کارفرمای شخصی به نظر می رسد که تمام شرایط را رعایت می کند ، و نه از روی ضرورت ، بلکه "به خواست قلب".
انگیزه ذاتی
و البته ، تبدیل شدن به یک کارگر وظیفه شناس بدون انگیزه ذاتی تقریباً غیرممکن است. برخورد وظیفه شناسانه با وظایف آنها برای خود کارمند مفید است. با تعیین اهداف خاص ، به عنوان مثال ، رشد شغلی یا بالا بردن سطح شغلی فرد ، و تلاش منظم برای دستیابی به آنها ، یک کارمند با وجدان می تواند به ارتفاعات بیشتری نسبت به کسی که عادت دارد "از بین بردن" هرگونه ارتفاع را بدست آورد.
بنابراین ، اگر یک نگرش وظیفه شناسانه نسبت به وظایف خود برای شخص نه فقط یک ضرورت ، بلکه نوعی "قدم" برای دستیابی به اهداف تعیین شده برای خود تبدیل شود ، یک نگرش مسئولانه به کار به یک نیاز درونی فرد تبدیل می شود و به تدریج تبدیل به یک نیاز می شود. عادت ، که ، همانطور که می دانید ، "نوع دوم" است.