کارایی چیست؟ این زمانی است که کمترین تلاش را انجام می دهید و بیشترین نتیجه را می گیرید. بسیاری از مردم تصور می كنند كه مدیریت زمان می تواند كارآیی را بهبود بخشد ، اما به نظر بسیاری غیرقابل قبول است زیرا مغایر ماهیت آنهاست.
کارایی واقعی زمانی است که کارها "در طول راه" ، بدون تلاش و استرس فوق العاده ، به راحتی و با لذت انجام شود. سپس فرد در یک روز خسته نمی شود ، منابع عظیمی را برای بهبودی از یک روز سخت کار صرف نمی کند.
البته ، باید مقداری تنش وجود داشته باشد ، در غیر این صورت به سادگی غیر جالب خواهد بود. اما نباید مانند خشونت علیه خود به نظر برسد - مانند یک وظیفه دشوار اما جالب ، یک تنش دلپذیر است.
چگونه می توان به این نگرش نسبت به روند رسید؟
- امور خود را به مواردی که برای شما جالب هستند ، یعنی مواردی که نتایج قابل توجهی به همراه دارند تقسیم کنید و به کارهای عادی تبدیل کنید.
- در مورد روال معمول از خود س Askال کنید: "کدام یک از اینها واقعاً برای من جالب است - یعنی برای نتیجه مهم است؟" ، "چه کاری می توانم انجام دهم تا بدون مشارکت خودم به طور خودکار اتفاق بیفتد؟" وقتی س questionsال می کنید جواب و راه حل پیدا می کنید و نیمی از روال از بین می رود. این بدان معنی است که زمان بیشتری برای کارهای مهم وجود دارد. به عنوان یک قاعده ، وظایف معمول باید به صورت خودکار انجام شوند یا به آنها واگذار شود یا اینکه بدانند برخی فرآیندها به سادگی مورد نیاز نیستند.
- مشخص کنید که برای حل مشکلات مهم چه مهارتهایی لازم است و این مهارتها را پمپاژ کنید.
به عنوان یک قاعده ، پس از آن ، بهره وری به طور قابل توجهی افزایش می یابد.
با این حال ، خلاص شدن از شر روال کار چندان ساده ای نیست ، زیرا اولاً ، مغز انسان نسبت به جدید اعتراض می کند و ثانیا ، این روال مدت هاست که به یک عادت تبدیل شده است. و همانطور که می دانید عادت ها به راحتی از بین می روند.
- انجام چه کاری غیرممکن است؟
- از این عمل چه می گیرم؟
هنگامی که پاسخ ها دریافت می شوند ، می توانید دو نکته را ببینید: اینکه این اقدامات اصلاً نیازی نیست ، یا اینکه این نتایج را خیلی سریعتر و راحت تر می توان بدست آورد ، اما از طریق دیگر.
در ابتدا انجام این کار آسان نخواهد بود - در سطح شوک خواهد بود. اما اگر بر این شوک غلبه کنید ، مشخص می شود که ارزش آن را داشت.
چه چیز دیگری مانع از تأثیرگذاری شما می شود؟
چند وظیفه ای اگر شخصی وظایف زیادی داشته باشد ، چیزی شبیه به لجبازی به او دست می دهد و دیگر اصلاً دست از هر کاری برمی دارد. یا کار لازم را با استرس جایگزین می کند: او می رود سیگار بکشد ، قهوه بنوشد ، با تلفن تماس می گیرد ، شبکه های اجتماعی را باز می کند و غیره. یعنی کاری را انجام می دهد که بی فایده است - این مسئله مشکلی را حل نمی کند.
هر فردی در زندگی حداقل بیست جنبه از زندگی دارد که باعث چنین حیرت می شود و آنها را به فردا ، پس فردا و غیره موکول می کند.
چگونه می توان با این حماقت کنار آمد؟
شما باید یاد بگیرید که آن را در خودتان بشناسید و یک استراتژی برای کار با آن ایجاد کنید. به شرح زیر است:
وضعیت موجود را تجزیه و تحلیل کنید و دریابید که چه چیزهایی برای از بین بردن آن از دست رفته است:
- چه دانش؛
- چه منبعی؛
- چه اطلاعاتی
- چه تجربه ای
کشف کنید که کجا پیدا می شود و آن را پیدا کنید. پس از آن ، وضوح و آسودگی خاطر وجود دارد ، وظایف شروع به نظر می رسد نه چندان دشوار ، و وضعیت چندان ناامید کننده نیست ، زیرا راه حل آن ظاهر شده است.