یک فرد تقریباً نیمی از زندگی خود را در محل کار می گذراند. تا حدود زیادی ، این عامل پاسخ او را به این سوال تعیین می کند: "حال شما چطور است؟" اگر کاری که روز به روز انجام می دهید اصلاً جذب نشوید ، زندگی کم رنگ می شود و شما احساس می کنید یک فرد شکست خورده هستید. ریشه های این مشکل را باید در آغاز کار حرفه ای خود جستجو کنید.
دستورالعمل ها
مرحله 1
اکثر مردم مجبورند کارهای زندگی خود را حتی در دوره نوجوانی انتخاب کنند ، وقتی که از همه پیچیدگی های حرفه آینده خود کمی فکر می کنند و تحت تأثیر نظرات والدین ، معلمان ، دوستان قرار می گیرند. هنگامی که یک بزرگسال از قبل متوجه شد که "در یک سورتمه سو wrong استفاده کرده است" ، حتی بیشتر نگران از دست رفتن وقت و فرصت ها است ، و فکر می کند که بر اساس اعتبار ، شهرت و سود مالی ، حرفه خود را تغییر دهد.
گام 2
روانشناسان و متخصصان راهنمایی حرفه ای در انتخاب یک تخصص به شما کمک می کنند. با گذشت سالها ، این سرویس نه تنها در بین دانش آموزان ، بلکه در بزرگسالان نیز بیشتر مورد تقاضا قرار گرفته است. متخصصان با شما همکاری خواهند کرد تا تمایلات و نیازهای فردی را تجزیه و تحلیل کنند ، به زمینه هایی از فعالیت که مناسب ترین مزاج ، مزاج و غیره هستند ، اشاره کنند.
مرحله 3
اگر ترجیح می دهید خودتان انتخاب کنید ، سعی کنید تصمیم بگیرید که کدام یک از پنج حوزه ("انسان-انسان" ، "انسان-فناوری" ، "سیستم نشانه انسان" ، "تصویر هنری هنری" ، "انسان-طبیعت") مناسب شماست در کل برای انجام این کار ، از آزمایش روانشناس مشهور شوروی ، یوگنی الکساندرویچ کلیموف استفاده کنید. این پرسشنامه را می توان در اینترنت ، بیشتر کتابهای مربوط به راهنمایی شغلی و رشد شخصیت و همچنین هر روانشناس متخصصی یافت.
مرحله 4
نیازهای خود را برای حرفه مورد نظر بر روی کاغذ ثبت کنید ، دانش و مهارت خود را تجزیه و تحلیل کنید. در چند تخصص که واقعاً شما را دوست دارند توقف کنید. با خود صادق باشید ، سعی کنید خود را از نظر دیگران جدا کنید. فکر کنید ، آیا اگر از کودکی آرزو داشتید با یک تراموا رانندگی کنید یا پنجه گربه های همسایه را باند بزنید ، آیا به یک حرفه مد روز نیاز دارید؟
مرحله 5
هنگامی که به یک تخصص پرداختید ، سعی کنید تا آنجا که ممکن است در مورد آن اطلاعات کسب کنید. برای دوره های مناسب ثبت نام کنید ، با متخصصان این تجارت ارتباط بیشتری برقرار کنید. این نه تنها به درک موضوع و هدف کار جدید کمک می کند ، بلکه باعث از بین بردن جنبه های خارجی آن می شود. به عنوان مثال ، در پشت کلیشه یک کارگر باشگاهی که در دنیای سرگرمی زندگی می کند ، ساعتها ارتباط روزانه وجود دارد که هدف آنها ایجاد مشارکت و نیاز به مهارتهای سازمانی است.